به دنیا بگویید؛ بیاید کمی دخترانه تر بازی کنیم....
بگویید؛ همبازی اش یک کمی نازک است. خسته هم شده است کمی... می خواهد یک بازی نشستنکی بکند.
بنشیند یک گوشه کمی...
بهش بگویید چشم هایش درد می کند... این همه برایش قایم موشک بازی در نیاورد.
توان دویدن ندارد دیگر. از هر چه بلندی هم بدش می آید. اصلا نمی فهمد این همه دویدن و پریدن روی بلندی ها معنی اش چیست.
بگویید که دل نازک همبازی اش را با دروازه اشتباه نگیرد و مدام آن توپ دو لایه اش را نکوبد و بیخود برای خودش ادای فوتبالیست های معروف را در نیاورد و فریاد گل گل سر ندهد.
بهش بگویید برد اصلا!
حالا بیاید یک کمی دخترانه تر بازی کنیم.
بگویید برود عروسک هایش را بیاورد. با آن قابلمه های پلاستیکی و لوازم دکتر بازی.
بگویید یک زیر اندازه بیاورد. بندازیم این گوشه عروسک هایمان را بچینیم رویش...
کمی دخترانه تر بازی کنیم...
بگویید آخر همبازی اش دختر است...
پ.ن: اگر بروم بهشت.. سیزده ساله میشوم...
پ.ن: باز هم س ی ا م د ی م ا ه و دو سال می گذرد!